گروه جهاد و مقاومت مشرق: خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده احمدرضا طهماسبی است:
من را به همراه سه نفر از بچه های روستاهای تبریز و مشهد با لباس های رزمندگی مان از موصل به سمت بغداد بردند تا طی یک مصاحبه بین المللی با کلیه خبرنگاران خارجی باعث ضعف روحیه ملت ایران باشیم.
بعثی ها در بغداد از من خواستند به نمایندگی از آن چند نفر، با خبرنگاران مصاحبه کرده و به سوالات شان جواب بدهم و گفتند به خاطر سن کم و بیان خوب، فقط شما صحبت کن!
من هم از این موقعیت استفاده کرده و به بچه ها گفتم: تا من جواب ندادم، شما با هیچ خبرنگاری حرف نزنید. بچه ها هم پذیرفتند.
تمام خبرنگاران از من خواستند صحبت کنم. گفتم: تا حجاب تان رعایت نشود هیچ کس با شما صحبت نمی کند؛ در حالی که تمام ژنرال ها حضور داشتند، یکی از خبرنگاران فرانسوی جلو آمد و از من خواست با او صحبت کنم.
او به نمایندگی از بقیه خبرنگاران جلو آمده و روسری بر سر کرده بود. من هم قبول کردم و اولین سوالش را جواب دادم. پرسید: چرا شما ایرانی ها به ملت عراق می گویید کافر؟
تمام چشم ها به جواب من دوخته شده بود. سرم را بالا گرفتم و با صدای رسا به همه ی خبرنگاران گفتم: ایران هیچوقت نمی گوید ملت عراق کافر است، آنها مثل ما مسلمان هستند، بلکه ایران مدعی است ما با دولت عراق می جنگیم و آنها کافر هستند.
*سایت جامع آزادگان
کد خبر 373969
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۳۹۳ - ۰۰:۰۱
- ۱ نظر
- چاپ
تمام خبرنگاران از من خواستند صحبت کنم. گفتم: تا حجاب تان رعایت نشود هیچ کس با شما صحبت نمی کند؛ در حالی که تمام ژنرال ها حضور داشتند، یکی از خبرنگاران فرانسوی جلو آمد و از من خواست با او صحبت کنم.